لطفا کانال مارو در تلگرام دنبال کنید
جهت جوین اینجا کلیک کنید
هنوز میرم یه وقتایی تو اون کوچه که باریکه
تو نیستی ولی میبینم تورو با اینکه تاریکه
یه مَرده توی اون کوچه خیالتو بغل کرده
نمیدونه کسی که رفت محاله دیگه برگرده
منم تنها کنار تو کنارم جای خالیته
کنارت پُر شده انگار حواست به کناریته
خیال کردن دیوونم که خیال کردم تورو دارم
کنارم کسی نیست اما بازم میگم دوست دارم
بین من و تو دیگه هیچی مثل قدیم نیست
نشونی از روزایی که حرفشو میزدی نیست
تازگیا حال منه بغض و تب و خرابی
ببخش صدای گریه هام نمیذاره بخوابی
اگه به جز خاطره هام چیزی واست نذاشتم
قلم را روی کاغذ می گذارم...........برایت چند خطی می نگارم
به نام خالق وصل و جدایی...........به نام نامی پروردگــــــــارم
سلام ای نازنین بی وفایم...........سلامت هستی ای زیبا نگارم
اگر چه بینهایت دوری ازمن...........تو را تا بینهایت دوست دارم
نمی دانم کجا و در چه کاری...........نمی دانی کجا و در چه کارم
فقط امید وارم شاد باشی...........نه چون من که هزاران غصه دارم
اگر از حال من خواهی غمینم...........از آن روزی که رفتی بی قرارم
دگر خشکیده اشک دید گانم...........برای گریه اشکی هم ندارم
از آن روزی که رفتی تیره گشته...........تمام لحظه های روزگارم
لباس تیره بر تن می کنم چون...........برای مرگ عشقم سوگوارم
پس از تو روی لب لبخند مرده...........چو مجنون اسب ماتم را سوارم
تو را در خواب می بینم دمادم...........که با تو در کنار چشمه سارم
ولی از خواب برخیزم چو بی تو...........تصور می کنم بر تل خارم
برایت می نویسم تا بدانی...........حکایت های چشم اشکبارم
تمام اهل عالم را خبر کن...........که من دیوانه چشمان یارم
خبر کن تا همه حالم ببینند...........مگر سنگم که تاب غصه آرم
تو احوال مرا از قاصدک پرس...........که او آگه بود از حال زارم
پس از تو روزن نوری ندیدم...........میان دخمهء تاریک و تارم
غمت همچون طنابی گشته نیلو...........مرا آویخته بر چوب دارم
در آخر آرزویم شادی توست...........تو را دست خدایم می سپارم
چو می دانم نخوانی نامه ام را...........من آن را لای دفتر می گذارم
در این شبهای دلتنگی که غم با من هم آغوشه
به جز اندوهی و تنهایی کسی با من نمیجوشه
کسی حالم نمیپرسه کسی دردم نمیدونه
نه هم درد و هم آوایی با من یکدل نمیخونه
از این سرگشتگی بیزارم و بیزار
ولی راه فراری نیست از این دیوار
برای این لب تشنه دریغا قطره آبی بود
برای خسته چشم من دریغا جای خوابی بود
در این سرداب ظلمت نور راهی بود
در این اندوه پربرگ سرپناهی بود
عشق منو پس نزنی به قلب من دس نزنی
جایی که داره تو دلت به پای هوس نزنی
یاد منو گم نکنی نصیب مردم نکنی
مجنونتو تورو خدا سردرگم نکنی
منو نذاری بی خبر بیام بگن رفتی سفر
خدا نکنه بشنوم از عشق من کردی حذر
از تو دلت کنده نشم عاشق بازنده نشم
آبرو دارم پیش دل یه وقتی شرمنده نشم
اشک منو درنیاری رو عهدمون پا نذاری
حیثیت عشق منو برای چشمام نذاری
مهرمو از دل نگیری که از دل من نمیری
فقط برای دلخوشی بگو که بی من میری
مگه مال من نبودی ؟ مگه عاشقت نبودم ؟
مگه تو هرچی که گفتی من موافقت نبودم ؟
مگه تو هرکاری خواستی من بخاطرت نکردم ؟
حالا چی شده که میگی برم دیگه برنگردم ؟
من کجای زندگیتم ، تو که تو قلب منی
نذار دستاتو بگیرن تو هنوز عشق منی
بذار شک کنم بتونی که ازم دل بکنی
یه خبر بده بدونم که هنوز فکر منی
وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر آئینه ز من با خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام . . .
این همه ناله و بیقراری ، این همه غصه و گریه زاری
حق من نبود که اینجور تو بخوای بری و رو دل من پا بذاری
مگه من دوست نداشتم تو بگو
مگه من چی کم گذاشتم تو بگو
تو بگو چرا بُریدی از دلم ، تو چجور دلت اومد بگی برم
تو بگو چطور ازت دل بکَنم ، تو میدونی عشقم عاشقت منم
تو بگو اگه بری چکار کنم ، چجوری پاییزمو بهار کنم
اون همه زخم زبون شنیدم هی به خاطره به تو رسیدن
از دل و جون خودم گذشتم اما آخرش از تو چی دیدم
من آن ابرم كه مي خواهد ببارد
دل تنگم هواي گريه دارد
دل تنگم غريب اين در و دشت
نمي داند كجا سر مي گذارد
زندگي دفتري از خاطره است يك نفر در دل شب ، يك نفر در دل خاك يك نفر همدم خوشبختي هاست ، يك نفر همسفر سختي هاست چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد ، ما همه همسفريم
سلام دوستان گلم یه خبر خوب..........
باسوسن آشتی کردم..این جمله خوب زیر رو هم اون بهم فرستاده........
توخیالم نبود دوباره عاشقی کنم،ممنونم اجازه دادی باتوزندگی کنم،نمیدونم چی بگم که باورت شه جونمی،تو این خیال کابوس درد رویای مهربونمی.........
(s) می نویسم تا بدونی, تو رو میخوام عزیزم
می نویسم تا بفهمی, تو رو دوست دارم عزیزم
دلم و خالی گذاشتم
که عشق تو بیاد تو قلبم
که بگم, تو رو میخوام
تو همیشه باش تو قلبم
تو همیشه باش تو قلبم
عشق من هنوز تو هستی
سر نوشته من تو هستی
پس نذار تنها بمونم
تا تو تنهایی نمیرم ((s)) (( ILOVE YOU)) تقدیم به عزیزترینمs
این شعرو خودم گفتم تو چشمای من نگاه کن
منو گم کن توی چشمات
چشم روهم نذار یه لحظه
خیره شو به آروزهات
من هنوزم ته چشمات
رده چشمامو میبینم
توی اوج آرزوهام واسه
عشقه تو میمیرم
تو چشات پر از نگاهه
من نیازم یه نگاهه
تو منو ببخشش عزیزم
آخه چشممام بی گناهه
کاش میشد بریم یه جایی
که فقط تو باشی و من
من بمیرم توی چشمات
تا چشات محتاج من شن (s) تقدیم به عزیزترینمs
دوباره شب شد و تنها شدم من
میان درد و غم رسوا شدم من
مرا گويي که شب ظلمت بیارد
...از این دل تا سحر حسرت ببارد
نه اینجا من کسی درپیش دارم
نه احوال خوشی درخویش دارم
دلم گويي که دربندی گرفتار
نشسته درکناری با غم یار
شدم شاید اسیر درد عشقی
ولی گويي که در جانم سرشتی
نمی دانم که شاید این چنین است
که گويي سرنوشت من بدین است
می چکد اشکی مرا ازدیدگان
می برد گويي زتن آرام جان.
حسرت دیده بی تاب تو بیمارم کرد
آن نگاه نگرانت دل تبدار مرا خوابم کرد
بی جهت نیست که مست رخ زیبای تو ام
لب گلگون تو در دشت خزان آبم کرد
مستی ام جام نگاهی ز افق های تو بود
آه ،آن صورت مهتاب تو در خوابم کرد
شهر را از تب بیماری من جایی نیست
راه گم کرده به دنبال تو آواره و ویرانم گرد
اشکم از دیده به گرمای نفسهای تو بود
جام اندوه تو مر همره و همرام کرد تقدیم به تو ای عزیزترینمs
عشق یعنی تنها باشی ویک تکیه گاه
اون که چشمش آسمان باشدوچشمانت زمین
آسمانی بودنت باشد همین
چون کویری تشنه باشی بی قرار
که گویی هردم آسمان برمن ببار
عشق یعنی حسرت پنهان دل
زندگی در گوشه ویران دل
عشق یعنی اینکه همچون سرنهی برپای یک دل داده ای
عشق یعنی سایه ای دریک خیال
عشق یعنی کوچه ای دورودراز
عشق یعنی عطرگل های بهشت
عشق یعنی زندگی وسرنوشت
زشت ترين كلمه؟....بي وفايي
پاك ترين كلمه؟.................اشك
بي همتاترين كلمه؟............تنهايي
بي معناترين كلمه؟.......جدايي
جذاب ترين كلمه؟....آشنايي زيباترين كلمه؟...... عشق
زشت ترين كلمه؟....بي وفايي
پاك ترين كلمه؟.................اشك
بي همتاترين كلمه؟............تنهايي
بي معناترين كلمه؟.......جدايي
جذاب ترين كلمه؟....آشنايي
غروبا میون هفته برسر قبر یه عاشق
یه جوون میاد میزاره گلای سرخ شقایق
بی صدا میشکنه بغضش روی سنگ قبر دلدار
اشک میریزه ازدو چشمش مثل بارون وقت دیدار
زیر لب با گریه میگه: مهربونم بی وفایی
رفتی ونیستی بدونی چه جگرسوزه جدایی
آخه من تورومی خواستم اون نجیب خوب وپاک
اون صدای مهربون *نه سکوت سرد خاک
تویی که نگاه پاکت مرهم زخم دلم بود
دیدنت حتی یه لحظه*راه حل مشکلم بود
توکه ریشه کردی با من*توی خاک بی قراری
توکه گفتی با جدایی هیچ میونه ای نداری
پس چرا تنهام گذاشتی توی این فصل سیاهی
توعزیزترینی امایه رفیق نیمه راهی
داغ رفتنت عزیزم خط کشیدروبودن من
رفتی ودیگه چه فایده ناله وضجه وشیون
توسفرکردی به خورشید*رفتی اونور دقایق
منوجاگذاشتی اینجا بادلی خسته وعاشق
نمی خوام بی تو بمونم*بی تو زندگی حرومه
توکه پیش من نباشی*همه چی برام تمومه
عاشق خسته وتنهاسرگذاشت روخاک نمناک
گفت جگرگوشه ی عشقودادمش دست توای خاک
نزاری تنها بمونه همدم چشم سیاش باش
شونه کن موهاشوآروم* شبا قصه گوبراش باش
وغروب با اون غرورش نتونست دووم بیاره
پاکشید ازآسمون وجاشودادبه یک ستاره
اون جوون داغ دیده بادلی شکسته ازغم
بوسه زد روخاک یارودورشدآهسته وکم کم
ولی چندقدم که دورشددوباره گریه روسرداد
روشوبرگردوندو دادزد
به خدانمیری از یاد
ای همه ء هستی من
ای همه ء وجودمن
ای همه ءامید من
ای خون تو رگ های من
با تو به آرزو هام می رسم
عشق من با تموم وجود دوست دارم
عشق یعنی : دفتر تلفن محرمانه نداشته باشی.
عشق یعنی : مجبور نباشی تنهایی غذا بخوری.
عشق یعنی :رازی بین من و تو.
عشق یعنی : آرزوهاتونو به هم دیگه بگین.
عشق یعنی : یه کیک خونگی برای روز تولدش.
عشق یعنی : به هزار زبون بهش بگی دوستش داری.
عشق یعنی : کسی که دلتو ببره.
عشق یعنی. : بعضی وقتها اشک زیاد ریختن.
عشق یعنی : همین کنار هم بودن.
عشق یعنی : همون نیرویی که توی فضا می چرخه.
عشق یعنی:احساس فوق العاده ای که همه جادوروبرت هست.
عشق یعنی : آدم احساس کنه زمین زیر پاش نیست.
عشق یعنی : ضربه فنی شدن.
عشق یعنی : کاری کنی که به جز عشق تو هیچی نبینه.
عشق یعنی : این فکر که چقدر خوبه که اون تو رو بخواد.
عشق یعنی : قشنگ ترین لباساتو براش بپوشی.
عشق یعنی : ترانه که تو رو به یاد اون می ندازه.
عشق یعنی : بزاری از خودش تعریف کنه.
عشق یعنی : منتظر تلفنش باشی.
عشق یعنی : بدونی واسه تولدش چه هدیه ای دوست داره.
عشق یعنی : دیدن خوشحالیش.
عشق یعنی : با نگاهت اونو به خودت جذب کنی.
عشق یعنی : غرورش رو جریحه دار نکنی.
عشق یعنی : سلیقه شو مسخره نکنی.
عشق یعنی : فکر نکنی مجبوره تا ابد با تو بمونه.
عشق یعنی : وقتی دیدنش کافیه تا تو رو از خود بی خود کنی.
عشق یعنی : لباسی رو که برات خریده بپوشی.
عشق یعنی : زیر نور مهتاب براش شعر بخونی.
عشق یعنی : وقتی خوابه تماشاش کنی.
عشق یعنی : بدون اون انگار توی بیابونه سر گردونی.
عشق یعنی : دلشو نشکنی
عشق یعنی : وقتی اونو می بینی داغ کنی.
عشق یعنی : واسش آوازه عاشقانه بخونی.
عشق یعنی :مرتب ببریش بیرون
عشق یعنی : بهش بگی که بدون آرایشم قشنگه
عشق یعنی : نقطه ضعفاشو بشناسی
عشق یعنی : ستاره ی محبوبش باشی
به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..."
به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..."
به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..."
به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم
عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق یعنی لحظه های التهاب عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق یعنی با پرستو پر زدن عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق
یعنی سجده ها با چشم تر
یعنی سر به دار آویختن
یعنی اشک حسرت ریختن
یعنی در جهان رسوا شدن
یعنی مست و بی پروا شدن
یعنی سوختن یا ساختن
یعنی زندگی را باختن
یعنی انتظار و انتظار
یعنی هرچه بینی عکس یار
یعنی دیده بر در دوختن
یعنی در فراقش سوختن
یعنی لحظه های ناب ناب
یعنی سوز نی ، آه شبان
یعنی شاعری دل سوخته
یعنی آتشی افروخته
یعنی با گلی گفتن سخن
یعنی خون لاله بر چمن
یعنی شعله بر خرمن زدن
یعنی رسم دل بر هم زدن
یعنی یک تیمّم، یک نماز
یعنی عالمی راز و نیاز
یعنی آب بر آذر زدن
یعنی چو*احسان پا به راه
یعنی همچو یوسف قعر چاه
یعنی بیستون کندن به دست
یعنی زاهد اما بُـت پرست
یعنی همچو من شیدا شدن
یعنی قطره و دریا شدن
یعنی یک شقایق غرق خون
یعنی درد و محنت در درون
یعنی یک تبلور یک سرود
یعنی یک سلام و یک درود
یعنی معنی رنگین کمان
خیلی تنهام ...
از تنهایی خسته شدم ...
منتظر یه عشقم ...
یه عشق حقیقی ...
کاش یه عشق واقعی میومد و من و همراش می کرد ...
کاش همه ی عشقها واقعی بودن ...
مثل کویری که منتظر بارونه ...
کاش ...
شهر اول : نگاه و دلربايي
شهر دوم : ديدار و آشنايي
شهر سوم : روزهاي شيرين و طلايي
شهر چهارم : بهانه،فکر،جدايي
شهر پنجم : بي وفايي
شهر ششم : دوري و بي اعتنايي
شهر هفتم : اشک،آه،تنهايي
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت
تقدیم به نفسم s (دووست دارم)
که به جهان بیاموزید که عشق "معصومیت" است و از جهان بیاموزید که عشق "اعتماد" است.
که به جهان بیاموزید که عشق "آگاهی" است و از جهان بیاموزید که عشق "احساس" است.
که به جهان بیاموزید که عشق "فداکاری" است و از جهان بیاموزید که عشق "آزادی" است.
متولدین مرداد
که به جهان بیاموزید که عشق "شور و نشاط" است و از جهان بیاموزید که عشق "فروتنی" است.
متولدین شهریورکه به جهان بیاموزید که عشق "نیاز" است و از جهان بیاموزید که عشق "کمال" است.
متولدین مهرکه به جهان بیاموزید که عشق "زیبایی" است و از جهان بیاموزید که عشق "هماهنگی" است.
متولدین آبان
که به جهان بیاموزید که عشق "هیجان" است و از جهان بیاموزید که عشق "تسلیم شدن" است.
متولدین آذر
که به جهان بیاموزید که عشق "صمیمیت" است و از جهان بیاموزید که عشق "وفاداری" است.
متولدین دیکه به جهان بیاموزید که عشق "عقلانی" است و از جهان بیاموزید که عشق "از خود گذشتگی" است.
متولدین بهمن
که به جهان بیاموزید که عشق "اغماض" است و از جهان بیاموزید که عشق "یگانگی" است.
متولدین اسفند
که به جهان بیاموزید که عشق "رحم و شفقت" است و از جهان بیاموزید که عشق "همه چیز" است
درباره روز ولن تاین و چگونگی به وجود آمدن این روز افسانه های متفاوتی وجود دارد. عده ای این روز را متعلق به یونان باستان و عده ای آن را حادثه ای می دانند که در قرن سوم میلادی (همزمان با اوایل امپراتوری ساسانی در ایران) رخ داد.
روایت
این روز از دوره امپراتوری یونانیان به شهرت رسید. در یونان باستان روز ۱۴ فوریه به روز جونز معروف بود. جونز پادشاه همه بت ها بود. او همچنین مشهور به خدای همه الهه ها و زنان و ازدواج معروف بود. در روز ۱۴ فوریه نیز جشن lupercalia برگزار می شد، در این روز دختران جوان نام خود را روی کاغذ نوشته در بطری هایی می گذاشتند و به آب می انداختند، در طرف دیگر رودخانه پسران جوان در انتظار می ایستادند و هر یک بطری را از آب می گرفتند و تا شب ۱۴ فوریه را با دختری که اسم او را از آب گرفته بودند در جشن شرکت می کردند؛ گاهی هم این آشنایی ها به ازدواج می انجامید.
۲) روایت دوم...
ولنتاین کشیشی بود که در قرن سوم میلادی در رم زندگی می کرد. در آن زمان «کلادیوس دوم» امپراتور رم ازدواج را قدغن کرد چرا که هنگامی که قصد تشکیل سپاهی عظیم را داشت عده ای از سربازان کنار خانواده هایشان ماندند و به همین دلیل او معتقد بود سربازان متاهل جنگجویان خوبی نیستند. ولنتاین که فکر می کرد این کار عادلانه نیست، مراسم ازدواج زوج های جوان را در خفا انجام می داد و به آنها گل های سرخی هدیه می داد. اما کلادیوس از این نافرمانی مطلع شد و دستور دستگیری و اعدام ولنتاین را صادر کرد.
ولنتاین به زندان افتاد و در آنجا عاشق دختر نابینای زندانبان شد. این رابطه تا حدی پیش رفت که عشق ولنتاین و اعتقاد او به پروردگار باعث بازگشت بینایی دختر زندان بان شد. سرانجام ولن تاین در روز ۱۴ فوریه اعدام شد. اما او قبل از اعدام نامه ای با امضای «ولنتاین تو» برای دختر زندانبان نوشت و از آن زمان داستان این عشق نافرجام در فرهنگ عامی رسوخ کرد. اما این ها تنها افسانه هایی هستند که صحت و سقم آنها مشخص نیست، افسانه هایی که هر سال در ۱۴ فوریه دوباره زنده می شود.
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگیم خندیدی
به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود
و خیالم میگفت
تا ابد مال تو بود
تو برو
برو تا راحت تر تکه های دلم را آرام سر هم بند زنم .
عشق یعنی مستی و دیوانگی - عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر - عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سر به دار آویختن - عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن - عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن یا ساختن - عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی انتظار و انتظار - عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن - عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی لحظه های التهاب - عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی سوز نی ، آه شبان - عشق یعنی معنی رنگین کمان
به فریاد قسم و به سوگنامه دل
زخمیام و خسته
نه دل ماند و نه دلدار
چشمم چنان مست باریدن است که گیوههایم در گل مانده
زبانم به شن نشسته
و دستانم در باتلاق زندگی فرو رفته و معذور از نوشتن
بگویید کجایند آدمیان و پیغمبران و امامان
آنان پاک بودند و استوار
آنان به درد دنیا خم نمیشدند
در چشمشان دنیا حقیر بود و پست
آری همین پست دنیا زهر بر آنان داد
سرشان بر نیزه هدیه داد و میخ در بر سینهشان کوبید
پستی دنیا تیغ بر فرق فرود آورد و گوشواره از گوش کشید
و این دنیای پست است که عشق را گریزان کرد و بشر را خودنما
حرمت را برچید و غیرت را خرد کرد
شرف را بر باد داد و حیا را تکه تکه کرد
این دنیای پست است که انسانیت را سر برید
وباز هم عشق
وقتی دلم را در پستوی زندگی میان نگاه بقیه و در میان زمان سرد تجدد یافته جا گذاشتم قلبم مشت خونینی به من زد و من هر تپشش را به رخ دقایق میکشم.وقتی میان بودن و نبودن عشق را انتخاب کردم و با قاصدک و رقص شاپرک زیستن را آموختم فهمیدم که کلامی نیست فقط غشق است و بس .... من پرواز را از کبک بی بال آموختم یاد گرفتم که میشود با همه تلخی ها با همه کبودی که میان هر پنج حرف زندگی قدم میزند باز هم سپید دید باز هم غربتها را پر از ستاره کرد... داشتم از دیرز میگفتم که یک آن به امروز جان داد و با فردا جدال کرد....وقتی میان این هه خطوط گم شدم ، خطوط بودن و یا شاید هم نبودن ، نمیدانم کدام بخش این زندگی من جان گرفت شاید عشق شاید بودنش بود که مرا نیز به دنبال خود کشید شاید...!
شاید اینها بهانه ایست...شاید باور مهم است نه غربتی که این میان قدم میزند ، شاید عشق اُست که مشت میزند ، مجاز را از حقیقت تشخیص نمیدهد فقط میگوید دل بهانه نگیر تو محکوم هستی محکوم به دلدادگی!...
فقط میدانم گم شدم.
فقط خط خطی میکنم ، مینویسم و اشکهایم بیشتر شبیه بهت است تا قطره؟!
وقتی دل من پر است و فریاد میزنم ، کسی صدای این فریاد گوش خراش را نمیشنود مگر خطهای دفترم و خودکاری که بی رنگ مینویسد ، هر چقدر بیشتر فشار میدهم کم رنگ تر مینویسد...
من احساس میکنم بهانه ام برای بودن فقط خداست...فقط تو و فقط دوست داشتنها نه هیچ چیز دیگری که عشق را نیز درگیر کند .
چند وقت و اندیست که فقط از عشق گفتم نه کمتر نه بیشتر . این باز نیز از عشق گفتم....
مانده ام تنهاي تنها سالها میگذرد از شب تلخ وداع
از همان شب که تو رفتی و به چشمان پر از حسرت من خندیدی
تو نمیدانستی
تو نمی فهمیدی
که چه رنجی دارد با دل سوخته ای سر کردن
رفتی و از دل من روشنایی ها رفت
لیک بعد از ان شب
هر شبم را شمعی روشنی می بخشید
بر غمم می افزود
جای خالی تو را میدیدم
می کشیدم آهی از سر حسرت و می خندیدم
به وفای دل تو
و به خوش باوری این دل بیچاره خود
ناگهان یاد تو می افتادم
باز می لرزیدم
گریه سر می دادم
خواب می دیدم من که تو بر میگردی
تا سر انجام شبی سرد و بلند
اشک چشمان سیاهم خشکید
آتش عشق تو خا کستر شد
یاد تو در دل من پرپر شد
اندکی بعد گذشت
اینک این من...تنها...دستهایم سرد است
قدرتم نیست دگر...تا که شعری گویم
گر چه تنها هستم
نه به دنبال توام
نه تو را می جویم
حال می فهمم من...چه عبث بود آن خواب
کاش می دانستم عشق تو می گذرد
تو چه آسان گفتی دوستت دارم را
و چه آسان رفتی...
کاش می فهمیدی وسعت حرفت را
آه...افسوس چه سود
قصه ای بود و نبود ...
از همان شب که تو رفتی و به چشمان پر از حسرت من خندیدی
تو نمیدانستی
تو نمی فهمیدی
که چه رنجی دارد با دل سوخته ای سر کردن
رفتی و از دل من روشنایی ها رفت
لیک بعد از ان شب
هر شبم را شمعی روشنی می بخشید
بر غمم می افزود
جای خالی تو را میدیدم
می کشیدم آهی از سر حسرت و می خندیدم
به وفای دل تو
و به خوش باوری این دل بیچاره خود
ناگهان یاد تو می افتادم
باز می لرزیدم
گریه سر می دادم
خواب می دیدم من که تو بر میگردی
تا سر انجام شبی سرد و بلند
اشک چشمان سیاهم خشکید
آتش عشق تو خا کستر شد
یاد تو در دل من پرپر شد
اندکی بعد گذشت
اینک این من...تنها...دستهایم سرد است
قدرتم نیست دگر...تا که شعری گویم
گر چه تنها هستم
نه به دنبال توام
نه تو را می جویم
حال می فهمم من...چه عبث بود آن خواب
کاش می دانستم عشق تو می گذرد
تو چه آسان گفتی دوستت دارم را
و چه آسان رفتی...
کاش می فهمیدی وسعت حرفت را
آه...افسوس چه سود
قصه ای بود و نبود ...
با سلام
تبلیغات متنی با لینک مستقیم و follow در داخل تمامی وبلاگهای معروف (بلاگ اسکای و بلاگفا و ....) که بیش از 70000 وبلاگ می باشد که هر روز در حال زیادتر شدن هستند و که پست شما بصورت دائمی قرار میگیرد.
امکان ارسال گزارش کامل به همراه لینک پست شما در 70000 وبلاگ
قیمت برای زمان 1 سال 2 میلیون تومان.
بصورت ماهیانه 190 هزار تومان
لینک و متن مورد نظر رو از طریق پیام خصوصی و یا فرم تماس با ما سایت ارسال کنید.
https://telegram.me/AppleID_Generator
تخفیف یک هفته ای
از تاریخ ۱۳۹۵/۷/۱۱ تا تاریخ ۱۳۹۵/۷/۱8
تبیلغات در 21700 وبلاگ مختلف فقط و فقط 1 میلیون تومان برای 1 سال.
تحویل 2 ساعت بعد از واریز و ارسال متن و عکس.
امکان پرداخت اینترنتی و الان.
ارسال گزارش ارسال پست.
ارسال لینک های پست های زده شده.
با سابقه کاری محدوده شهرک غرب فروشگاه نمایندگی برند پوشاک مدیر مجرب خانم و آقا
اطلاعات تماس آگهی
- تلفن تماس: ۰۹۰۱۹۷۴۳۰۳۲
چرا هر که عاشقمان میشود لجبازی میکنیم
چرا همیشه در زندگی معنی حقیقی عشق را نمیفهمیم
چرا ادعای عاشقی می کنیم
چرا به خاطر هم زندگی نمی کنیم
و هزار چرای بیحواب
جواب این چرا ها را از تو میخواهم از تو که بی خبر رفتی و میخواهم بیخبر بیایی
میدانم سفر را بیشتر از من دوست داری امان بدان قلب عاشق تکیه گاه عشق است
دوســــــــــــــــــــــــــــــــــــــت می دارم (s)
در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture را بزنید |
جدیدترین عکس های شبنم قلی خانی
بیا که تا نفسی هست یار هم باشیم به غنچه های محبت بهار هم باشیم
...................................................
آزمودم زندگی دشت غم است شادیش اندوه و عیشش ماتم است
...................................................
در میان جمع مردان یا همیشه مرد باش یا دم از مردی مزن یا یکسره نامرد باش
...................................................
بمیرم من واسه اون دلشکسته که چون من خیری از دنیا ندیده
...................................................
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتراست کارم از گریه گذشته به خودم میخندم
...................................................
در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان ، قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و سپس محکوم شد به تنهایی و مرگ کنار چوبه دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم .
-----------------------------------------------
چقدر سخته توچشای کسی که تمام عشقت رو ازت
دزدیده و به جاش یه زخم همیشگی رو قلبت هدیه داده
زل برنی و به جای اینکه لبریز از کینه و نفرت بشی
حس کنی هنوزم دوسش داری. چقدر سخته دلت بخواد
سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یکبار زیر آوار
غرورش تمام له شده . چقدر سخته تو خیالت ساعت
ها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچی جز سلام
نتونی بگی. چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونهای
اشگ گونهاتو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا
نفهمه که هنوزم دوسش داری. چقدر سخته گل
آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی
و اونوقت آروم زیر لب بگی گل من باغچه نو مبارک
هر شب دارم عکساتو یکی یکی می بوسم هر شب دارم فکر میکنم یروز میایی تو پیشم هر شب دعا میکنم که بر گردی تو پیشم که باز تور ببینم ای عشق نازنینم همیشه توی خوابمی تو فکر و تو خیالمی ----- وقتی تو نیستی دلم میگیره
نیستی دارم دق میکنم زره زره می پوسم
دیگه برام این زندگی معنا نداره
می خوام نمونم تو بی خیالی
اخه زمونه هی برام دوری میاره
هنوز بیدارم، در انتظارم
صبحی دوباره، شعری ندارم
کاغذ سفید است، بغضی تلنبار
آهی کشیدم، به جای خودکار..
همسفر شب، صبحی بی حاصل
حس ترانه ، از بغض غافل
نه نای گریه، نه نیل به فریاد
بغض ترانه،از جنس فولاد
آفتاب بس کن بس است طعنه
یا طعنه ی تو یا چوب شحنه
شب را ربودی، دزد شبی تو
شاعر شبش مُرد، بی سببی تو
رسم زمین است، امروز و فردا، تکرار هرروز
در شب تکرار
من بوف کورم..
حک شود این شعر
بر سنگ گورم…
هنوز بیدارم، در انتظارم
صبحی دوباره، شعری ندارم
کاغذ سفید است، بغضی تلنبار
آهی کشیدم، به جای خودکار...
عزیزم متشکرم از
لحظاتی که نگرانم بودی.
لحظاتی را که با من خندیدی.
لحظاتی که دستانم را گرفتی.
لحظاتی که به ایده ها و خواسته هایم توجه کردی.
لحظاتی که به حر ف هایم گوش دادی.
لحظاتی که می تونستی اما من را سرزنش نكردی.
لحظاتی که من را در آغوشت گرفتی.
لحظاتی که به من اعتماد به نفس و جرأت دادی.
لحظاتی که با متانت با من برخورد کردی.
لحظاتی که با من شریک شدی.
لحظاتی که به من آرامش و آسایش را هدیه دادی.
لحظاتی که غمخوارم بودی.
لحظاتی که به تو نیاز داشتم،بودی.
لحظاتی که صبوری کردی.
لحظاتی که در کنارم بودی.
لحظاتی که به من اعتماد کردی.
لحظاتی که با من همدردی کردی.
لحظاتی که مرا تحسین کردی.
لحظاتی را که به من دلگرمی دادی.
لحظاتی که ذهنم را از نگرانی آزاد کردی.
لحظاتی که نظرم را محترم شمردی.
لحظاتی که به انتظاراتم پاسخ دادی.
لحظاتی که گفتی "عاشقانه،دوستت دارم".
لحظاتی که به فکر من بودی.
لحظاتی که من را دلداری دادی.
لحظاتی که برایم شادی آوردی.
لحظاتی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.
لحظاتی که دلتنگم بودی.
لحظاتی که مواظبم بودی.
لحظاتی که به من محبت کردی.
بهترین لحظه هایم را تو برایم ساختی و هیچوقت این لحظه ها را فراموش نمی کنم
میرسد روزی که بی من روزها را سر کنید
میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنید
میرسد روزی که تنها در کنار عکس من
شعرهای کهنه ام را مو به مو از بر کنید
بی تو هیچم
شخصي ديوار خانه اش را براي نوسازي خراب مي کرد.خانه هاي ژاپني داراي
فضايي خالي بين ديوارهاي چوبي هستند. اين شخص در حين خراب کردن
ديوار در بين ان مارمولکي را ديد که ميخي از بيرون به پايش کوفته شده
است
دلش سوخت و يک لحظه کنجکاو شد .وقتي ميخ را بررسي کرد تعجب کرد
اين ميخ ده سال پيش هنگام ساختن خانه کوبيده شده بود!!!
چه اتفاقي افتاده؟
مارمولک ده سال در چنين موقعيتي زنده مونده !!!در يک قسمت تاريک بدون
حرکت.
چنين چيزي امکان ندارد و غير قابل تصور است.
متحير از اين مساله کارش را تعطيل و مارمولک را مشاهده کرد.
تو اين مدت چکار مي کرده؟چگونه و چي مي خورده؟
همانطور که به مارمولک نگاه مي کرد يکدفعه مارمولکي ديگر با غذايي در
دهانش ظاهر شد .!!!
مرد شديدا منقلب شد.
ده سال مراقبت. چه عشقي ! چه عشق قشنگي!!!
اگر موجود به اين کوچکي بتواند عشق به اين بزرگي داشته باشد پس تصور
کنيد ما تا چه حدي مي
توانيم عاشق شويم اگر سعي کني
انتظار !!!
واژه ی غريبی است ...
واژه ای است که روزها يا شايدم ماه هاست که با آن خو گرفته ام .
که چه سخت است انتظار .
هرصبح طلوعی ديگر است بر انتظار فرداهای من !
خواهم ماند تنها در انتظار تو .
چرا نوشتم در برگ تنهاييم برای تو
نمی دانم؟
تعداد صفحات : 2
باسلام به همه ي دوستان وعاشقان اسم من حامده متولد1372اين وبلاگ رو تقريبا براي عاشقان ساخته ام وبه عزیزترینم سوسن تقدیم میکنم اميدوارم خوشش بياد.. آرزودارم كه همه ي عاشقان به معشوق خودشان برسن.. راستي نظر هم يادتووون نره براتوون آرزوي موفقيت دارم.. اميدوارم هرجاكه هستين خوشحال باشين..دوستان عزيزم مطالب اين وب عاشقانه هست شايد به صفحه ي اول نگاه كنين خوشتون نياد ولي اگربه كل صفحات سربزنين پشيمون نميشين درصفحه هاي بعدي هم مطالب عاشقانه خوب وهم تصاويرعاشقانه توپ هست راستي هرمطلبي كه رمز خواست رمزش تاريخ تولدمه..""1372.."".باااااااااااااااااااي