loading...
بهترین وبلاگ عاشقانه حامد..عاشق تنها..عکسهای عاشقانه:
حامد بازدید : 178 پنجشنبه 02 تیر 1390 نظرات (0)

درباره روز ولن تاین و چگونگی به وجود آمدن این روز افسانه های متفاوتی وجود دارد. عده ای این روز را متعلق به یونان باستان و عده ای آن را حادثه ای می دانند که در قرن سوم میلادی (همزمان با اوایل امپراتوری ساسانی در ایران) رخ داد.

روایت 

این روز از دوره امپراتوری یونانیان به شهرت رسید. در یونان باستان روز ۱۴ فوریه به روز جونز معروف بود. جونز پادشاه همه بت ها بود. او همچنین مشهور به خدای همه الهه ها و زنان و ازدواج معروف بود. در روز ۱۴ فوریه نیز جشن lupercalia برگزار می شد، در این روز دختران جوان نام خود را روی کاغذ نوشته در بطری هایی می گذاشتند و به آب می انداختند، در طرف دیگر رودخانه پسران جوان در انتظار می ایستادند و هر یک بطری را از آب می گرفتند و تا شب ۱۴ فوریه را با دختری که اسم او را از آب گرفته بودند در جشن شرکت می کردند؛ گاهی هم این آشنایی ها به ازدواج می انجامید.

۲) روایت دوم...

ولنتاین کشیشی بود که در قرن سوم میلادی در رم زندگی می کرد. در آن زمان «کلادیوس دوم» امپراتور رم ازدواج را قدغن کرد چرا که هنگامی که قصد تشکیل سپاهی عظیم را داشت عده ای از سربازان کنار خانواده هایشان ماندند و به همین دلیل او معتقد بود سربازان متاهل جنگجویان خوبی نیستند. ولنتاین که فکر می کرد این کار عادلانه نیست، مراسم ازدواج زوج های جوان را در خفا انجام می داد و به آنها گل های سرخی هدیه می داد. اما کلادیوس از این نافرمانی مطلع شد و دستور دستگیری و اعدام ولنتاین را صادر کرد.

ولنتاین به زندان افتاد و در آنجا عاشق دختر نابینای زندانبان شد. این رابطه تا حدی پیش رفت که عشق ولنتاین و اعتقاد او به پروردگار باعث بازگشت بینایی دختر زندان بان شد. سرانجام ولن تاین در روز ۱۴ فوریه اعدام شد. اما او قبل از اعدام نامه ای با امضای «ولنتاین تو» برای دختر زندانبان نوشت و از آن زمان داستان این عشق نافرجام در فرهنگ عامی رسوخ کرد. اما این ها تنها افسانه هایی هستند که صحت و سقم آنها مشخص نیست، افسانه هایی که هر سال در ۱۴ فوریه دوباره زنده می شود.


 

حامد بازدید : 179 چهارشنبه 01 تیر 1390 نظرات (9)

دل من سخت شکست


و چه زشت به من و سادگیم خندیدی


به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود


و خیالم میگفت


تا ابد مال تو بود


تو برو


برو تا راحت تر تکه های دلم را آرام سر هم بند زنم .

حامد بازدید : 160 چهارشنبه 01 تیر 1390 نظرات (3)
عشق یعنی قطره و دریا شدن

عشق یعنی مستی و دیوانگی - عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر - عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی سر به دار آویختن - عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی در جهان رسوا شدن - عشق یعنی مست و بی پروا شدن

عشق یعنی سوختن یا ساختن - عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی انتظار و انتظار - عشق یعنی هرچه بینی عکس یار

عشق یعنی دیده بر در دوختن - عشق یعنی در فراقش سوختن

عشق یعنی لحظه های التهاب - عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی سوز نی ، آه شبان - عشق یعنی معنی رنگین کمان


حامد بازدید : 161 چهارشنبه 01 تیر 1390 نظرات (0)

 به فریاد قسم و به سوگنامه دل


زخمی‌ام و خسته


نه دل ماند و نه دلدار


چشمم چنان مست باریدن است که گیوه‌هایم در گل مانده


زبانم به شن نشسته


و دستانم در باتلاق زندگی فرو رفته و معذور از نوشتن‏


بگویید کجایند آدمیان و پیغمبران و امامان


آنان پاک بودند و استوار


آنان به درد دنیا خم نمی‌شدند


در چشمشان دنیا حقیر بود و پست


آری همین پست دنیا زهر بر آنان داد


سرشان بر نیزه هدیه داد و میخ در بر سینه‌شان کوبید


پستی دنیا تیغ بر فرق فرود آورد و گوشواره از گوش کشید


و این دنیای پست است که عشق را گریزان کرد و بشر را خودنما


حرمت را برچید و غیرت را خرد کرد


شرف را بر باد داد و حیا را تکه تکه کرد


این دنیای پست است که انسانیت را سر برید

حامد بازدید : 212 چهارشنبه 01 تیر 1390 نظرات (0)

وباز هم عشق

وقتی دلم را در پستوی زندگی میان نگاه بقیه و در میان زمان سرد تجدد یافته جا گذاشتم قلبم مشت خونینی به من زد و من هر تپشش را به رخ دقایق میکشم.وقتی میان بودن و نبودن عشق را انتخاب کردم و با قاصدک و رقص شاپرک زیستن را آموختم فهمیدم که کلامی نیست فقط غشق است و بس .... من پرواز را از کبک بی بال آموختم یاد گرفتم که میشود با همه تلخی ها با همه کبودی که میان هر پنج حرف زندگی قدم میزند باز هم سپید دید باز هم غربتها را پر از ستاره کرد... داشتم از دیرز میگفتم که یک آن به امروز جان داد و با فردا جدال کرد....وقتی میان این هه خطوط گم شدم ، خطوط بودن و یا شاید هم نبودن ، نمیدانم کدام بخش این زندگی من جان گرفت شاید عشق شاید بودنش بود که مرا نیز به دنبال خود کشید شاید...!
شاید اینها بهانه ایست...شاید باور مهم است نه غربتی که این میان قدم میزند ، شاید عشق اُست که مشت میزند ، مجاز را از حقیقت تشخیص نمیدهد فقط میگوید دل بهانه نگیر تو محکوم هستی محکوم به دلدادگی!...
فقط میدانم گم شدم.
فقط خط خطی میکنم ، مینویسم و اشکهایم بیشتر شبیه بهت است تا قطره؟!
وقتی دل من پر است و فریاد میزنم ، کسی صدای این فریاد گوش خراش را نمیشنود مگر خطهای دفترم و خودکاری که بی رنگ مینویسد ، هر چقدر بیشتر فشار میدهم کم رنگ تر مینویسد...
من احساس میکنم بهانه ام برای بودن فقط خداست...فقط تو و فقط دوست داشتنها نه هیچ چیز دیگری که عشق را نیز درگیر کند .
چند وقت و اندیست که فقط از عشق گفتم نه کمتر نه بیشتر . این باز نیز از عشق گفتم....


حامد بازدید : 307 چهارشنبه 01 تیر 1390 نظرات (4)

    مانده ام تنهاي تنها                                           سالها میگذرد از شب تلخ وداع

از همان شب که تو رفتی و به چشمان پر از حسرت من خندیدی

تو نمیدانستی

تو نمی فهمیدی

که چه رنجی دارد با دل سوخته ای سر کردن

رفتی و از دل من روشنایی ها رفت

لیک بعد از ان شب

هر شبم را شمعی روشنی می بخشید

بر غمم می افزود

جای خالی تو را میدیدم

می کشیدم آهی از سر حسرت و می خندیدم

به وفای دل تو

و به خوش باوری این دل بیچاره خود

ناگهان یاد تو می افتادم

باز می لرزیدم

گریه سر می دادم

خواب می دیدم من که تو بر میگردی

تا سر انجام شبی سرد و بلند

اشک چشمان سیاهم خشکید

آتش عشق تو خا کستر شد

یاد تو در دل من پرپر شد

اندکی بعد گذشت

اینک این من...تنها...دستهایم سرد است

قدرتم نیست دگر...تا که شعری گویم

گر چه تنها هستم

نه به دنبال توام

نه تو را می جویم

حال می فهمم من...چه عبث بود آن خواب

کاش می دانستم عشق تو می گذرد


تو چه آسان گفتی دوستت دارم را

و چه آسان رفتی...

کاش می فهمیدی وسعت حرفت را

آه...افسوس چه سود

قصه ای بود و نبود ...
                                                                                     سالها میگذرد از شب تلخ وداع

از همان شب که تو رفتی و به چشمان پر از حسرت من خندیدی

تو نمیدانستی

تو نمی فهمیدی

که چه رنجی دارد با دل سوخته ای سر کردن

رفتی و از دل من روشنایی ها رفت

لیک بعد از ان شب

هر شبم را شمعی روشنی می بخشید

بر غمم می افزود

جای خالی تو را میدیدم

می کشیدم آهی از سر حسرت و می خندیدم

به وفای دل تو

و به خوش باوری این دل بیچاره خود

ناگهان یاد تو می افتادم

باز می لرزیدم

گریه سر می دادم

خواب می دیدم من که تو بر میگردی

تا سر انجام شبی سرد و بلند

اشک چشمان سیاهم خشکید

آتش عشق تو خا کستر شد

یاد تو در دل من پرپر شد

اندکی بعد گذشت

اینک این من...تنها...دستهایم سرد است

قدرتم نیست دگر...تا که شعری گویم

گر چه تنها هستم

نه به دنبال توام

نه تو را می جویم

حال می فهمم من...چه عبث بود آن خواب

کاش می دانستم عشق تو می گذرد

تو چه آسان گفتی دوستت دارم را

و چه آسان رفتی...

کاش می فهمیدی وسعت حرفت را

آه...افسوس چه سود

قصه ای بود و نبود ...                                                                                                                          
حامد بازدید : 31 جمعه 16 مهر 1395 نظرات (3)

با سلام
تبلیغات متنی با لینک مستقیم و follow در داخل تمامی وبلاگهای معروف (بلاگ اسکای و بلاگفا و ....) که بیش از 70000 وبلاگ می باشد که هر روز در حال زیادتر شدن هستند و که پست شما بصورت دائمی قرار میگیرد.
امکان ارسال گزارش کامل به همراه لینک پست شما در 70000 وبلاگ
قیمت برای زمان 1 سال 2 میلیون تومان.
بصورت ماهیانه 190 هزار تومان

لینک و متن مورد نظر رو از طریق پیام خصوصی و یا فرم تماس با ما سایت ارسال کنید.

https://telegram.me/AppleID_Generator


تخفیف یک هفته ای
از تاریخ ۱۳۹۵/۷/۱۱ تا تاریخ ۱۳۹۵/۷/۱8
تبیلغات در 21700 وبلاگ مختلف فقط و فقط 1 میلیون تومان برای 1 سال.
تحویل 2 ساعت بعد از واریز و ارسال متن و عکس.
امکان پرداخت اینترنتی و الان.
ارسال گزارش ارسال پست.
ارسال لینک های پست های زده شده.

حامد بازدید : 30 پنجشنبه 15 مهر 1395 نظرات (0)

با سابقه کاری محدوده شهرک غرب فروشگاه نمایندگی برند پوشاک مدیر مجرب خانم و آقا
اطلاعات تماس آگهی

  • تلفن تماس: ۰۹۰۱۹۷۴۳۰۳۲

 

استخدام و کاریابی

غم

حامد بازدید : 109 چهارشنبه 19 بهمن 1390 نظرات (1)
چرا هر که را دوست می داریم دلمان را میشکند چرا به هر که وفا می کنیم بی وفایی میبینیم

 

چرا هر که عاشقمان میشود لجبازی میکنیم

 

چرا همیشه در زندگی معنی حقیقی عشق را نمیفهمیم

 

چرا ادعای عاشقی می کنیم

 

چرا به خاطر هم زندگی نمی کنیم

 

و هزار چرای بیحواب

 

جواب این چرا ها را از تو میخواهم از تو که بی خبر رفتی و میخواهم بیخبر بیایی

میدانم سفر را بیشتر از من دوست داری امان بدان قلب عاشق تکیه گاه عشق است

دوســــــــــــــــــــــــــــــــــــــت می دارم (s)

حامد بازدید : 180 پنجشنبه 23 تیر 1390 نظرات (1)

بیا که تا نفسی هست یار هم باشیم          به غنچه های محبت بهار هم باشیم
...................................................
     آزمودم زندگی دشت غم است         شادیش اندوه و عیشش ماتم است
...................................................
در میان جمع مردان یا همیشه مرد باش       یا دم از مردی مزن یا یکسره نامرد باش
...................................................
بمیرم من واسه اون دلشکسته         که چون من خیری از دنیا ندیده
...................................................
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتراست      کارم از گریه گذشته به خودم میخندم
...................................................

نظر یادت نره ...

در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان ، قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و سپس محکوم شد به تنهایی و مرگ کنار چوبه دار از من خواستند  تا آخرین   خواسته ام را بگویم و من گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم .

-----------------------------------------------

حامد بازدید : 98 پنجشنبه 23 تیر 1390 نظرات (0)

چقدر سخته توچشای کسی که تمام عشقت رو ازت

 دزدیده و به جاش یه زخم همیشگی رو قلبت هدیه داده

 زل برنی و به جای اینکه لبریز از کینه و نفرت بشی

 حس کنی هنوزم دوسش داری. چقدر سخته دلت بخواد

 سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یکبار زیر آوار

 غرورش تمام له شده . چقدر سخته تو خیالت ساعت

 ها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچی جز سلام

 نتونی بگی. چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونهای

 اشگ گونهاتو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا

 نفهمه که هنوزم دوسش داری. چقدر سخته گل

 آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی

 و اونوقت آروم زیر لب بگی گل من باغچه نو مبارک

حامد بازدید : 111 پنجشنبه 23 تیر 1390 نظرات (0)


نیستی دارم دق میکنم زره زره می پوسم

هر شب دارم عکساتو یکی یکی می بوسم

هر شب دارم فکر میکنم یروز میایی تو پیشم

هر شب دعا میکنم که بر گردی تو پیشم

که باز تور ببینم

ای عشق نازنینم

همیشه توی خوابمی

تو فکر و تو خیالمی

-----

وقتی تو نیستی دلم میگیره
دیگه برام این زندگی معنا نداره
می خوام نمونم تو بی خیالی
اخه زمونه هی برام دوری میاره

حامد بازدید : 133 دوشنبه 20 تیر 1390 نظرات (0)

هنوز بیدارم، در انتظارم
صبحی دوباره، شعری ندارم
کاغذ سفید است، بغضی تلنبار
آهی کشیدم، به جای خودکار..

همسفر شب، صبحی بی حاصل
حس ترانه ، از بغض غافل
نه نای گریه، نه نیل به فریاد
بغض ترانه،از جنس فولاد

آفتاب بس کن بس است طعنه
یا طعنه ی تو یا چوب شحنه
شب را ربودی، دزد شبی تو
شاعر شبش مُرد، بی سببی تو

رسم زمین است، امروز و فردا، تکرار هرروز
در شب تکرار
من بوف کورم..
حک شود این شعر
بر سنگ گورم…

هنوز بیدارم، در انتظارم
صبحی دوباره، شعری ندارم
کاغذ سفید است، بغضی تلنبار
آهی کشیدم، به جای خودکار...

حامد بازدید : 123 دوشنبه 20 تیر 1390 نظرات (0)

عزیزم متشکرم از

لحظاتی که نگرانم بودی.

لحظاتی را که با من خندیدی.

لحظاتی که دستانم را گرفتی.

لحظاتی که به ایده ها و خواسته هایم توجه کردی.

لحظاتی که به حر ف هایم گوش دادی.

لحظاتی که می تونستی اما من را سرزنش نكردی.

لحظاتی که من را در آغوشت گرفتی.

لحظاتی که به من اعتماد به نفس و جرأت دادی.

لحظاتی که با متانت با من برخورد کردی.

لحظاتی که با من شریک شدی.

لحظاتی که به من آرامش و آسایش را هدیه دادی.

لحظاتی که غمخوارم بودی.

 

لحظاتی که به تو نیاز داشتم،بودی.

لحظاتی که صبوری کردی.

لحظاتی که در کنارم بودی.

لحظاتی که به من اعتماد کردی.

لحظاتی که با من همدردی کردی.

لحظاتی که مرا تحسین کردی.

لحظاتی را که به من دلگرمی دادی.

لحظاتی که ذهنم را از نگرانی آزاد کردی.

لحظاتی که نظرم را محترم شمردی.

لحظاتی که به انتظاراتم پاسخ دادی.

لحظاتی که گفتی "عاشقانه،دوستت دارم".

لحظاتی که به فکر من بودی.

لحظاتی که من را دلداری دادی.

لحظاتی که برایم شادی آوردی.

لحظاتی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.

لحظاتی که دلتنگم بودی.

لحظاتی که مواظبم بودی.

لحظاتی که به من محبت کردی.

بهترین لحظه هایم را تو برایم ساختی و هیچوقت این لحظه ها را فراموش نمی کنم

حامد بازدید : 142 یکشنبه 19 تیر 1390 نظرات (0)

میرسد روزی که بی من روزها را سر کنید

                                       میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنید

میرسد روزی که تنها در کنار عکس من

                                         شعرهای کهنه ام را مو به مو از بر کنید

                                                بی تو هیچم

حامد بازدید : 113 یکشنبه 19 تیر 1390 نظرات (0)

شخصي ديوار خانه اش را براي نوسازي خراب مي کرد.خانه هاي ژاپني داراي

  فضايي خالي بين ديوارهاي چوبي هستند. اين شخص در حين خراب کردن

  ديوار  در  بين ان مارمولکي را ديد که ميخي از بيرون به پايش کوفته شده

است

دلش سوخت و يک لحظه کنجکاو شد .وقتي ميخ را بررسي کرد تعجب کرد

اين ميخ ده سال پيش هنگام ساختن خانه کوبيده شده بود!!!

چه اتفاقي افتاده؟

مارمولک ده سال در چنين موقعيتي زنده مونده !!!در يک قسمت تاريک بدون

 حرکت.

چنين چيزي امکان ندارد و غير قابل تصور است.

 

متحير از اين مساله کارش را تعطيل و مارمولک را مشاهده کرد.

 

تو اين مدت چکار مي کرده؟چگونه و چي مي خورده؟

 

همانطور که به مارمولک نگاه مي کرد يکدفعه مارمولکي ديگر با غذايي در

 دهانش ظاهر شد .!!!

مرد شديدا منقلب شد.

ده سال مراقبت. چه عشقي ! چه عشق قشنگي!!!

 

اگر موجود به اين کوچکي بتواند عشق به اين بزرگي داشته باشد پس تصور

 کنيد ما تا چه حدي مي

 توانيم عاشق شويم اگر سعي کني

حامد بازدید : 112 یکشنبه 19 تیر 1390 نظرات (0)

انتظار !!!

واژه ی غريبی است ... 

 واژه ای است که روزها يا شايدم ماه هاست که با آن خو گرفته ام .

 که چه سخت است انتظار .

هرصبح طلوعی ديگر است بر انتظار فرداهای من !  

خواهم ماند تنها در انتظار تو .  

چرا نوشتم در برگ تنهاييم برای تو   

نمی دانم؟

حامد بازدید : 191 یکشنبه 19 تیر 1390 نظرات (0)
وقتی نفس تو سینه
با عطر تو میشینه
معنای زنده بودن
برای من همینه
قطره قطره چکیدن
از گرمای نگاهت
لحظه لحظه منتظر
بیا که نشستم چشم براهت
وقتی نیستی
دنیا برام زندونه
قلب عاشق
بی تو شده دیوونه
میخونه

نذار کسی تو قلبت
جای منو بگیره
آروم آروم عشق من
در یاد تو بمیره
بیا با من یکی باش
به رسم عاشق بودن
دوست دارم رو یکبار
فریاد بزن عشق من
وقتی نیستی
دنیا برام زندونه
قلب عاشق
بی تو شده دیوونه
میخونه

وقتی نیستی
دنیا برام زندونه
قلب عاشق
بی تو شده دیوونه
میخونه
حامد بازدید : 121 یکشنبه 19 تیر 1390 نظرات (1)
من که باورم نمیشه
تو نباشی
عشق نباشه
گل نباشه
بشت بنجره نباشی
دلم از
دلت جدا شه
من که باورم نمیشه
تو نمونی
تو نباشی
من نباشم
مگه میشه
تو نمونی
من نمیرم
زنده باشم
من که باورم نمیشه
بردن اسم تو از یاد
اخه حس عاشقی رو
دستای تو یاد من داد
زیر سایه تو بودن
از گذشته تا همیشه
منو جا نذار تو دردها
اخه باورم نمیشه
من که باورم نمیشه
.......................
من که باورم نمیشه
تو نباشی
عشق نباشه...............
حامد بازدید : 118 یکشنبه 12 تیر 1390 نظرات (1)

راه شناخت عشق، راهی منحصر به فرد است. برای مثال اگر تو بکوشی گل سرخ را از راه ذهن بشناسی مجبور خواهی شد آنرا پرپر کنی و با پرپر کردن گل، زیبایی اش را نابود خواهی ساخت. تو در مورد ترکیبات شیمیایی آن اطلاعاتی به دست خواهی آورد ولی لطافت شاعرانه آنرا که تنها چیز واقعی آن بود از کف خواهی داد. روح را خواهی کشت و تنها جسد را در اختیار خواهی داشت. از این رو این راه، راه صحیح شناخت گل سرخ نیست. راه صحیح، راه شاعر است. راه عاشق است. راه موسیقیدان و راه رقصنده است. اگر تو موسیقیدان باشی آواز خواهی خواند. با گلی که در نسیم به رقص در می آید همراه خواهی شد. در کنار آن در سکوت خواهی نشست و خواهی کوشید به نغمه آن گوش فرا دهی. بلی، نغمه ای پیرامون گل وجود دارد. نغمه ای که خاموش است اما نغمه است. شعری در گل وجود دارد. شعری که در هیچ دفتری نوشته نشده اما وجود گل، نجوای آن، رقص آن، بازی آن با پرتو خورشید، همگی شعر هستند. اگر تو بتوانی به گل عشق بورزی خواهی توانست آن شعر، آن نغمه، آن رقصی را که روح گل است بشناسی. هستی را باید از راه عشق شناخت. آنگاه خدا را خواهی شناخت. خدا چیزی نیست جز روی آوردن به هستی از راه عشق.




بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com
حامد بازدید : 104 یکشنبه 12 تیر 1390 نظرات (0)
همه خدا هستند. هیچکس نمی تواند غیر از این باشد، زیرا فقط خداست که هست. خدا همان هستی است. " بودن " ( هستی داشتن ) یعنی یک خدا بودن. اما ما این حقیقت را در یاد نداریم و از آن کاملا غافلیم. بنابراین مساله این نیست که چگونه این حقیقت و این زبان فراموش شده را یه یاد بیاوریم. قرار بر این نیست که چیزی را بدست آوری. فقط باید خودت را کشف کنی. کشف کنی که کیستی تا دریابی تو خدایی. و لحظه ای که دریابی تو خدایی، کل هستی الهی می شود. همه یک خدا می شوند. و چه خوش است آنگاه که کل هستی از نگاه تو الهی شود. خدایان دور و برت را فرا می گیرند. نشاطی فراوان بطور طبیعی از قلبت به پا می خیزد.
حامد بازدید : 115 یکشنبه 12 تیر 1390 نظرات (0)

دلو از دنيا بريدم،
دلو از دنيا بريدم، اين همه سختي كشيدم
امان از دست تو اي واي، ببين به كجا رسيدم

يه روزي يه روزگاري،همه‌ي عشق من اين بود
بشم همون كه تو مي‌خواي، فرصتم ندادي اي واي
يه روز ميشه تنها بموني، اونوقته قدرمو بدوني
اما اون روز خيلي ديره، كاش مي‌شد اينو بدوني

بدوني هيشكي نمي‌تونه
مثل من عاشقت بمونه
آخه تنهايي خيلي سخته
اينو دلت نمي‌دونه


ديگه نمي‌خوام من دستاتو
ديگه نمي‌خوام من اشكاتو
ديگه از قلبم تو رفتي، تو رفتي، عزيزم

ديگه نمي‌خوام عاشق باشم
ديگه نمي‌خوام صادق باشم
ديگه از قلبم تو رفتي، تو رفتي ،عزيزم اي واي


دلو از دنيا بريدم، اين همه سختي كشيدم
امان از دست تو اي واي، ببين به كجا رسيدم

يه روزي يه روزگاري ،همه‌ي عشق من اين بود
بشم همون كه تو مي‌خواي، فرصتم ندادي اي واي
يه روز ميشه تنها بموني، اونوقته قدرمو بدوني
اما اون روز خيلي ديره، كاش مي‌شد اينو بدوني

بدوني هيشكي نمي‌تونه
مثل من عاشقت بمونه
آخه تنهايي خيلي سخته
اينو دلت نمي‌دونه


ديگه نمي‌خوام من دستاتو
ديگه نمي‌خوام من اشكاتو
ديگه از قلبم تو رفتي، تو رفتي، عزيزم
ديگه نمي‌خوام عاشق باشم
ديگه نمي‌خوام صادق باشم
ديگه از قلبم تو رفتي، تو رفتي، عزيزم اي واي
حامد بازدید : 104 یکشنبه 12 تیر 1390 نظرات (0)
چشم من بیا منو یاری بکن گونه هام خشکیده شد

کاری بکن


غیر گریه مگه کاری میشه کرد کاری از ما نمیاد

زاری بکن


اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد تا قیامت دل من گریه

 میخواد


هر چی دریا رو زمین داره خدا با تموم ابرهای اسمونا


کاشکی میداد همه رو به چشم من تا چشام به حال من

گریه کنند


اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد تا قیامت دل من گریه

 میخواد


قصه ی گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه خواب

 تموم شدند


حالا باید سر رو زانوم بزارم تا قیامت اشک حسرت

ببایم


دیگه هیشکی مثل من غم نداره


مثل من غربت و ماتم نداره


حالا که گریه دوای دردمه چرا چشمم اشکشو کم میاره


خورشید روشن ما رو دزدیدند زیر اون ابرای سنگین

 کشیدند


همه جا رنگ سیاه و ماتمه فرصت موندنمون خیلی

 کمه


اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد تا قیامت دل من گریه

 میخواد


سرنوشت چشاش کوره نمیبینه زخم خنجرش میمونه

 تو سینه


لب بسته سینه غرق به خون


قصه موندن ادم همینه


اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد تا قیامت دل من گریه

 میخواد

حامد بازدید : 113 یکشنبه 12 تیر 1390 نظرات (0)
ساعت 3 شب بود كه صداي تلفن پسري را از خواب بيدار كرد. پشت خط مادرش بود .پسر با عصبانيت

 گفت: چرا اين وقت شب مرا از خواب بيدار كردي؟ مادر گفت:25 سال قبل در همين موقع شب تو مرا از

خواب بيدار كردي؟ فقط خواستم بگويم تولدت مبارك. پسر از اينكه دل مادرش را شكسته بود تا صبح

 خوابش نبرد صبح سراغ مادرش رفت. وقتي داخل خانه شد مادرش را پشت ميز تلفن با شمع نيمه

سوخته يافت ولي مادر ديگر در اين دنيا نبود

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
باسلام به همه ي دوستان وعاشقان اسم من حامده متولد1372اين وبلاگ رو تقريبا براي عاشقان ساخته ام وبه عزیزترینم سوسن تقدیم میکنم اميدوارم خوشش بياد.. آرزودارم كه همه ي عاشقان به معشوق خودشان برسن.. راستي نظر هم يادتووون نره براتوون آرزوي موفقيت دارم.. اميدوارم هرجاكه هستين خوشحال باشين..دوستان عزيزم مطالب اين وب عاشقانه هست شايد به صفحه ي اول نگاه كنين خوشتون نياد ولي اگربه كل صفحات سربزنين پشيمون نميشين درصفحه هاي بعدي هم مطالب عاشقانه خوب وهم تصاويرعاشقانه توپ هست راستي هرمطلبي كه رمز خواست رمزش تاريخ تولدمه..""1372.."".باااااااااااااااااااي
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    اين وبلاگ براي عاشقان ساخته شده نظرتون چيه؟؟؟؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 106
  • کل نظرات : 47
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 127
  • بازدید ماه : 311
  • بازدید سال : 1,673
  • بازدید کلی : 16,197
  • کدهای اختصاصی

    كد موسيقي براي وبلاگ

    http://roozgozar.com/

    كد تغيير شكل موس